رتبه: Advanced Member
گروه ها: Registered
ارسالها: 316 مکان: تهران
|
«معماری هماهنگی فضاهای بههم پیوسته است گر در آن انسان نباشد آن فضاها مرده است». موقعی که از من خواسته شد در زمینه زیباییهای شهر مطلبی بنویسم، پیش خود میگفتم من که هر چه تا به حال گفته و نوشتهام به جایی نرسیده است. چون فضا، فضای به کار بستن ایدهها و افکار مثبت و سازنده نبوده است. در نتیجه جایی برای پژوهش و پیشنهادهای سازنده هم وجود ندارد. شهر موقعی که شالودهاش از بین رفت، پایه و اساس قانونیاش از بین رفت، برنامهریزی و مدیریتش از بین رفت، همین میشود که تهران گرفتارش شده است.
چندی پیش در یکی از برنامههای تلویزیونی از یکی از مشهورترین متخصصان محیطزیست کشورمان پرسیدند از چه زمانی است که این ناهنجاریها، این نابسامانیها و... در شهر وجود دارد؟ آن متخصص پاسخ گفت از بیفرهنگی مردم. تقصیر از شهروندان است. سپس در فیلم مستندی که به نمایش گذاشته شد درختهای قطعشده یکی از زیباترین خیابانهای تهران را که در مقیاس جهانی شهرت دارد شمارش کردند. از دویست عدد تجاوز میکرد. معلوم شد که این محور، خیابان ولیعصر است که گرفتار این آفت شده است. در اینجا مقصر کیست؟ مردم، شهرداری، شهردار، قانون، ضوابط، محیطزیست، سازمان فضای سبز؟ واقعاً مقصر کیست؟
در سرزمینی که یک درخت، یک قطره آب را نعمت خدا میدانند هدردادن آب و قطع درختان سرسبز و خرم جنایت محسوب میشود. آنکه درختان را از بین میبرد جنایتکار و آنکه دست گدایی در مقابل این عمل انجام شده دراز میکند خیانتکار است.
از مطرحکردن این واقعیات واهمه نداشته باشیم. مشهورترین متخصص زیستشناسی در مقابل عمل انجامشده قطع درختان خیابان ولیعصر، تقصیر را به گردن بیفرهنگی مردم گذاشت. ایشان از گفتن واقعیت طفره رفتند. مسئله بیفرهنگی مردم نیست بلکه مسئله از بینرفتن اخلاق و وجدان حرفهای است که در همه گروهها و تخصصها از بین رفته است.
حالا از راهی دیگر این مسئله را تحلیل کنیم. من فکر میکنم هر چیزی که مفید باشد زیبا است. آنچه که کاربرد عقلایی داشته باشد مفید است. پس زیبایی بستگی با کاربرد عقلایی دارد ولی خود زیبایی هم فینفسه دارای پارامترهای متعدد و فاکتورهای مختلفی است که اگر در آن نباشد جز و زیبایی محسوب نمیشود. زیبایی از تناسبات و هارمونی بین آنها و آنچه که حاصل آنهاست بهدست میآید.
یک کار معماری در چه موقع زیبا است؟ در زمانی که از هارمونی و هماهنگی بین تناسبات فضاهای شکلدهنده آن برخوردار باشد و همچنین کاربرد مفیدی هم داشته باشد. کاربرد مفید در چیست؟ در اینجاست که پای انسان هم وارد کارزار میشود. پس کار بسیار مشکل شد چون اصولاً انسان موجودی داناست حتا اگر کار خلاف بکند ولی باز هم داناست. یک شهر موقعی زیباست که شهروندان در فضای آن شهر با آرامش و صلح و صفا و بدون تنش در جوار یکدیگر زندگی کنند.
اما عامل زیبایی از شهر تهران رخت بر بسته است. البرز زیبا پیدا نیست. آلودگی در هر زمینهای مانع اصلی پیدایش زیباییها است. دستهایمان آلوده است. آسمان خاکستری است و افکارمان سیاه در افکار سیاهرنگها پیدا نیست. فرهنگ عمومی به جای پیشرفت به قبل از یک صدسال قبل نزول کرده. در آن زمان آن فرهنگ برای خود زیبا بود چون تمدن آنچنان بود. امروز با تمدنی که در پیشرفتهای جهان میبینیم - منظور پیشرفتهای صنعتی است - و آن را به زمان و مکان خود میآوریم، متوجه میشویم که با فرورفتن در فرهنگهای دیرین به جایی نمیرسیم و استفاده از این ابزار و آلات امروزی فرهنگ دیگری میخواهد.
البته برای یک روستایی ممکن است این زرقوبرقها و این گچبریهای گل و بوتهوار که به در و دیوار ساختمانها چسبانده میشود جالب باشد و از این همه شلوغی و درهمریختگی خیابانها لذت برد ولی اینها با تعاریفی که امروزه از زیبایی میشود در یک راستا قرار نمیگیرد. زیبایی آسمانی است. انسان از یک موسیقی خوب که روح شادیآفرین داشته باشد، فکرش و روح و روانش در آسمانها به پرواز درمیآید. چون در آن موسیقی از هارمونی در ملودیهای طبیعی در هماهنگی با یکدیگر استفاده شده است.
شهر، موسیقی است. هارمونی در رفتارهاست و ملودی طبیعی، انسانها هستند. اگر این هماهنگی وجود نداشته باشد هیچچیز و هیچکس و هیچ رفتاری زیبا نیست. میدان نقش جهان در اصفهان زیباست برای اینکه همه میگویند زیباست، پس حتماً زیباست. اما این زیبایی آن در چیست؟ در رازهای پنهانش؟ در طول و عرض زیادش؟ در فلسفه بین بازار، مسجد، حکومت و تاریخ؟ در معماری بینظیرش؟ در طاق و قوسهای تکراریاش؟
این میدان تاریخی و بینظیر که یک طرف قصر جالب عالیقاپوست و سوی دیگرش مسجد حیرتانگیز شاه صفوی با چرخش ۴۵درجهای بهسوی قبله است و روبهروی آن سردر ورودی بازارهای سرپوشیده خنک با عطر ادویههای مختلف که بوی شرق را به غربیها میرساند و سوی چهارم گنبد اُخرارنگ خفته و متواضع شیخ لطفالله است، اما تهی و بیروح و خالی از انسان افتاده است.
در پشت این ریتم یکسانِ طاق و قوسها که چهار سوی میدان را میچرخد و عناصر چهارگانه را به یکدیگر پیوند میزند، بازار سر پوشیده قیصریه وجود دارد که موضوع جالبی در آن دیده میشود؛ رابطه بین تجارت و صنایع دستی که نظر هر بینندهای را به خود جلب میکند. در کنار این فعالیتهای بازاری تنگاتنگ، مدرسههای قرآنی، تمرینهای ادامهدارِ زورخانهای، فضاهای کاروانسرایی که در طول بازار دیده میشوند و حمامهای عمومی که فرورفتگی ورودی آنها نظر رهگذارن را جلب میکند، حکایت از یک همبستگی زندگی اجتماعی میکند.
آنچه که در سرتاسر این بازار سرپوشیده حتا در تابستان گرم و سوزان باقی میماند، احساس آرامشبخشی است که با نور ملایمی که از روزنههای بالایی طاقهای خفته به فضای پر از عطر ادویهجاتی که مختص بازارهای شرق است تابیده میشود تا رنگهای زرد، قرمز، سبز و زرد هندی و گردهای سیاه را در معرض دید انسانهایی قرار دهد که وجود آنها باعث گرمی دلها میشود.
از بازار که خارج میشویم، میدانی را در مقابل داریم که هیچ نوع آثار حیاتی در آن دیده نمیشود. میدان زیبای صفوی به فضای تهی مردهای تبدیلشده که حتا یک کافه قنادی که فضایی دلچسبی برای نشستن و آب خنک نوشیدن را داشته باشد در آن دیده نمیشود. این فضای حجیم تهی، دلتنگ است، افسردگی به همراه دارد، پس زیبا نیست. درب اتوماتیک
|
|
|
|
|
|
|
|
صفحات اختصاصي مرتبط با اين پست |
|
جهش به تالار
شما مجاز به ارسال مطلب در این تالار نمی باشید.
شما مجاز به ارسال پاسخ در این تالار نمی باشید.
شما مجاز به حذف مطلب ارسالی خود در این تالار نمی باشید.
شما مجاز به ویرایش مطلب ارسالی خود در این تالار نمی باشید.
شما مجاز به ایجاد نظر سنجی در این تالار نمی باشید.
شما مجاز به رای دادن در این تالار نمی باشید.
این صفحه در مدت زمان 0.112 ثانیه ایجاد شد.